کشور شد. چهار مقام قهرمانی کشور در رشته شنا دارد و شش دوره هم قهرمان پرش با اسب در رده های مختلف شده است. به دلیل حضور پدرش در فدراسیون بوکس ، چند سالی هم بوکس کار کرده است و اما فوتبال را از ۱۴ سالگی و با تیم پاس تهران شروع کرد.
فوتبال را از ۱۴ سالگی و با تیم پاس تهران شروع کرد : نوجوانان پاس ، پرسپولیس تهران (چهار سال) ، تیم ملی امید ، تیم ملی بزرگسالان ،کاوالا یونان ، تورینو (یک مقطع کوتاه به دلیل فروش باشگاه به مالکان جدید) تیم های بعدی او بودند و در انتها بازگشت مجدد به پاس. تیم مورد علاقه اش پاس هست چرا که ۱۲ سال در این تیم بازی کرده و تعلق خاطر خاصی به آن دارد.
* ماجرای اختلاف با احمدرضا عابدزاده:
عابدزاده ۹ سال از من بزرگتر بود و دروازه بانی تیم ملی کاملاً در سیطره ایشان افتاده بود. با انگیزه بودم و بازی های خوبی انجام دادم. پرسپولیس در آن زمان برای جام باشگاه های آسیا و تیم ملی به لبنان رفت. من با تیم ملی عازم لبنان و عابدزاده با پرسپولیس عازم قطر شد. بازی با لبنان خیلی خوب بازی کردم و دو تا پنالتی را هم مهار کردم. عابدزاده بازی های خوبی ارائه نکرد. در آن زمان آقای مایلی کهن سرمربی تیم ملی بودند. در جام ملت های آسیا ، نوبت به بازی با عراق رسید. خیلی ها تعویض عابدزاده را از روی اجبار و به دلیل مصدومیت انگشتان دست دانستند ولی اصلاً این طور نبود. ایشان حساب کرده بودند که اگر جلوی عراق بازی نکنند بهتر است. من بازی کردم و اتفاقاً دو بر یک هم باختیم ولی بازی قابل قبولی ارائه دادم. بعد باز هم من بازی کردم ، تایلند را سه بر یک بردیم ، کره جنوبی را شش بر دو ، عربستان سه بر صفر ، در نیمه نهایی دوباره با عربستان بازی کردیم که عابدزاده هنگام ضربات پنالتی دوباره جای من آمد. بازی بعدی با کویت را هم ایشان بازی کردند.
با عابدزاده اختلافی نداشتیم. یک مقدار تفاوت فکر با هم داشتیم. مثل این می اند که تو الآن بخواهی با من رقابت کنی. من هم تجربه ام از تو در این زمینه بیشتر است و هم در این حوزه فوتبال دوستانی دارم که به کمک آنها می توانم کاری کنم که آب خوش از گلوی تو پایین نرود. چرا که بقای خودم در گروی این مسئله است. اگر قرار باشد جوانی مثه تو بیاید و این جایگاه را از من به راحتی بگیرد ، خب من دیگه همه چیز را باخت دادم و رفته است. او هم دست به دامن همه چیز می شد ولی کارهایی که او با من کرد ، من هیچ وقت با هادی طباطبایی – حسن رودباریان – محمد محمدی – وحید طالب لو – مهدی رحمتی – رضا حاج اسکویی و کسانی که در مقطعی ذخیره من نشستند، نکردم.
* دلیل خداحافظی از فوتبال :
من استفاده های اسمی – معنوی از فوتبال کردم چون برایم پولی نداشت. مجموع همه قراردادهای من توی بیست سالی که فوتبال بازی کردم ، به دویست میلیون تومان هم نمی رسد. بیشترین دستمزدم ۱۳۰ میلیون تومان بود که ۶۰ میلیون تومان آن را خوردند !
در زمانی که بازیکن آزاد بودم ، در تمرینات دچار مصدومیت شدم و تا مچ پایم پلاتین است. به همین دلیل فوتبال را کنار گذاشتم. متأسفانه هیچ مساعدت مالی و حمایت معنوی از سوی فدراسیون برای درمان من صورت نپذیرفت. ۱۵ – ۱۶ میلیون هزینه پایم شد. به دلیل ساختار اشتباهی که در فوتبال ما وجود دارد ، نتوانستم مدت زیادی به مربیگری هم ادامه دهم. متأسفانه این ساختار مردم ما را چاپلوس و متملق ساخته. عقیده من این است که اگر یک نفر استعداد داشته باشد ، می توان از او یک بازیکن تمام عیار ساخت و اگر استعداد نداشته باشد ، طبیعتاً نمی شود کاری کرد. فرقی نمی کند این شخص پسر چه کسی باشد یا چقدر خرج کند. گاهی برخی مراجعه می کنند و با پرداخت هزینه های سنگین توقع دارند از فرزندشان ستاره ساخته شود. اتفاقی که در سینما هم وجود دارد. یک شخص یا استعداد دارد و می تواند یا ندارد و نمی تواند. نمی شود با پول و به زور کسی را که هیچ استعدادی و توانایی ندارد ، تبدیل به یک فوتبالیست معرکه یا یک ستاره سینما کرد. متأسفانه به دلیل اینکه ما فرهنگ شنیدن نداریم شرایط به گونه ای شده که اگر تو انتقاد دلسوزانه ای هم از من بکنی ، باز ذهنیت بدی از تو توی ذهن من می ماند و تو هم به این احساس می رسی که همان چاپلوسی و تملق داشته باشی بهتر است تا صراحت. در ایتالیا دروازه بان های تیم به گونه ای با من برخورد می کردند که انگار با رفیق چند ساله شان هستند. به چشم همکار نگاه می کردند ولی اینجا همه با هم مشکل داریم و نمی توانیم پیشرفت همدیگر را ببینیم و برای رسیدن به اوج فقط مسائل فنی کافی نیست.
* خوانندگی :
من از بچگی با ملودیکا که می شود گفت یک جور ارگ قدیمی است شروع کردم. بعد پدرم یک ارگ قرمز کاسیو برایم خرید. یواش یواش شروع کردم تا رسیدم به یک چیز بزرگتر و بعد خواستم تکنیکی ترش کنم ، رفتم و توی کلاس های سلفژ دوره دیدم. من موسیقی را خیلی دوست دارم و خواندنم هم از رفاقت با ناصر عبدالهی شروع شد. او خیلی اصرار کرد و من به سمت جمع آوری آلبوم رفتم. آلبوم اولم (خدا کنه بارون بیاد) خیلی خوب بود و استقبال قابل قبولی ازش شد. برای شروع خوب بود ولی الآن تجربه ام بیشتر شده ، خودم ساز می زنم ، ملودی و نت را بهتر می شناسم و فکر می کنم آلبوم جدیدم که به زودی عرضه خواهد شد برایم یک گام رو به جلو باشد. اسم آلبوم جدیدم « هستم » خواهد بود. دلیل اینکه این اسم را انتخاب کردم این بود که من دو سه سالی بود حضور نداشتم. این اسم را گذاشتم که بگویم هنوز هم هستم و وجود دارم. در واقع اسم آلبوم هیچ ارتباطی به ترانه ها و آهنگایش ندارد. ماحصل کار ده آهنگ شده که به نظرم یک کار نو توی موسیقی پاپ هست و می تواند همه جور مخاطبی را جذب کند. ترانه ها را هم با دقت و وسواس خاصی انتخاب کردم چون برایم خیلی مهم بود که آهنگ هایم محتوا داشته باشد. خودم آلبوم بعدی ام را خیلی دوست دارم. آلبومم بیشتر کلام محور است تا ریتم محور.
من پیانو را به صورت تخصصی می نوازم ولی در کنارش کیبورد و ارگ رو هم تا حدودی آشنایی دارم. احساس می کنم پیانو ساز اصیلی است و به همین خاطر خیلی دوستش دارم و ۲۶ سالی هست که باهاش زندگی می کنم.
آهنگ ستارگان پارسی که با مهرداد میناوند و پژمان جمشیدی برای جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان کار کردیم، شاید در جهان یک اتفاق بی سابقه بود که سه فوتبالیست چنین آهنگی برای تیم ملی کشورشان می خواندند ولی به دلیل ساختار غلطی که گفتم وجود دارد، آن طور که باید و شاید به این قضیه توجه نشد.
* بازیگری:
یک روز آقای امیر شجاعی (خواهرزاده آقای شریفی نیا) با من تماس گرفت و گفتن یک فیلم سینمایی هست ، بازی می کنید ؟ فیلمنامه را خواندم ، دیدم که ژانر کمیک – کودک دارد. نگاه کردم و دیدم که نقش خودم، نقش یک مربی فوتبال است که ربطی هم به این اتفاقات خنده داری که توی فیلم میافتد ندارد. به همین خاطر قبول کردم. اسم کار « راز موفقیت » بود به کارگردانی آقای عباس مرادیان و آقایان حمید لولایی ، رضا ناجی ، رامین ناصر نصیر ، کیانوش گرامی و خانم فلور نظری در آن بازی کردند
* نظر نیما نکیسا در مورد دستمزد میلیاردی گلزار و جنجال هایی که به پا شد:
هیچ وقت نمی شود برای دستمزدها سقف تعیین کرد. چرا که در اینصورت مثلاً اگر سقف ۲۰۰ میلیون باشد، من با شما ۲۰۰ میلیون قرارداد رسمی امضاء می کنم، مابقی رقم مورد نظرم را در یک برگه دست نویس و در حضور چندتا شاهد می گیرم. در واقع تعیین سقف مشکلی را حل نمی کند. بلکه این سیستم را کثیف تر و زیر میزی می کند. اصلاً رضا گلزار ۳۰ میلیارد قرارداد ببنده ، به کسی چه ارتباطی دارد؟ مطمئنا آن کسی که میاد با ایشان ۱ میلیارد قرارداد می بندد فکر همه چیز را می کند. اگر برایش گردش مالی و سود نداشته باشد هرگز به چنین مسئله ای تن نمی دهد. چرا این پیشنهاد را به من و شما نمی دهند؟ چون او در کارش سرشناس است، مردم دوستش دارند و حضورش موفقیت آن اثر را در گیشه تضمین می کند. اتفاقاً سیستم باید از این ماجرا خوشحال باشد چرا که علاوه بر گردش مالی خوبی که در سینما ایجاد می شود ، مالیاتی که از آن بازیگر می گیرد هم بیشتر می شود و این به نفع وضعیت مملکت است.
* میانه نیما نکیسا با سینما:
آخرین باری که به سینما رفتم ۱۵ سال پیش بود، ولی به شدت از طریق سی دی و دی وی دی سینما را دنبال می کنم. مجموعه هایی مثله «لاست» ، «فرار از زندان» ، «۲۴» ، «قهوه تلخ» و «اسپارتاکوس» را دیدم. آخرین فیلم سینمایی هم که دیدم «دموکراسی توی روز روشن» بود.
* روند سینمای ایران در سال های اخیر:
روند سینمای ایران در سال های اخیر را رو به رشد ندیدم بلکه رو به غربزدگی کاذب دیدم یعنی اتفاقاتی دارد میافتد که اتفاقات خوبی نیست. چیزهایی در فیلمها می بینیم که اصلاً رئال نیست. از طرفی بعضی از فیلمها خیلی از نظر پوشش بازیگران بسته و سختگیرانه و بعضی فیلم ها همراه با آرایش های غلیظ و صحنه های فصاحت بار. سینمای ایران دارد به یه جایی می رسد که فقط می شود افسوس خورد. در این بین ما بعضی سریال هایی را می بینیم که شاهکارند. من «روزی روزگاری» را خیلی دوست دارم کار قوی بود یا همین « مختارنامه » خیلی پروژه سنگین و ارزشمندی است. اینها نشان می دهد که ما هم اگر بخواهیم می توانیم شاهکار بسازیم. آدم هایش را داریم ولی از آن طرف فیلمی می بینیم که فلان کمپانی سفارش داده با یک مشت بازیگر مطرح ولی دریغ از یک خط قصه و داستان منسجم. در صورتی که قصه و پایان خوب است که آدم را جذب می کند. ما داریم تمام تلاشمان را می کنیم برای سرگرم کردن مردم و نه برای رساندن پیامی و این خیلی تأسف آوره. الآن در دو سوم فیلمها تیم آقای شریفی نیا حضور دارن. بی تعارف و با تمام علاقه و احترامی که به ایشان دارم این را می گویم. تیمش یک سری آدم مشخص اند که توی همه فیلمها بازی می کنند. حالا یه سوال، آکادمی های ما چند نفر مثل رضا گلزار ساخته؟ ما باید توان خود طرف رو ببریم بالا عوض اینکه دنبال چهره اش باشیم. مگر حمید فرخ نژاد، پرویز پرستویی، فاطمه معتمدآریا و سیما تیرانداز با تکیه به چهره وارد سینما شدند؟ نمی خواهم بگویم چهره شان خوب نیست ولی اینها وقتی مقابل دوربین قرار می گیرند. از هم دوربین دزدی می کنند. جوری قوی ظاهر می شوند که اصلاً طرف مقابل نمی تواند جلویشان نطق بکشد. یا مثلاً کسی مثل آقای اکبر عبدی. من کاری ندارم این آدم کیست؟ این آدم شاهکار سینمای ایران است. خیلی از آدم ها که شما در سیستمشان زوم می کنید می بینید ساخته های آکادمی های قدیمی هستند. الآن آکادمی های ما خروجی چندانی ندارند چون خیلی از کسانی که موسس آکادمی ها هستند، سر جای خودشان نیستند. جایگاهشان این نیست و دنبال چیزهای دیگری هستند. متأسفانه الآن همه دلال شده ایم.
* نظر نیما نکیسا در مورد « قهوه تلخ » :
من « قهوه تلخ » را یک پروژه بسیار موفق می دانم. به خاطر اینکه مهران مدیری بیش از بیست و خرده ای سال است که دارد کار اجرا می کند. خوب بلد است پروژه های این چنینی را چه جوری هدایت کند.
* دلیل نرفتن به عیادت «ناصر حجازی»؟
من پیش ناصر حجازی نرفتم. هر کسی به من رسید گفت چرا نرفتی؟ من از اول گفتم اسطوره ام ناصر حجازی بوده ، عاشقشم. خدا شاهد است برایش نماز خواندم، صلوات نذر کردم، گوسفند نذر کردم. البته اینها گفتن ندارد ولی بیمارستان نمی روم چون این دوربین وقتی می آید سراغ آدم این حس ایجاد می شود که به هوای این دوربین است رفتی که بگویند فلانی هم بر بالین فلانی آمد. من این را دوست ندارم.
* تیم هنرمندان:
۸- ۹ سالی هست که با تیم هنرمندان در ارتباطم. تیم خوبی است. هدف ، هدفِ خیرخواهانه است. پولهایی که جمع میشود، مقداری اش را برای اداره باشگاه برمی دارند و بقیه اش را صرف کارهای خیر می کنند.
* برنامه برای آینده؟
بعد از اینکه درسم تمام بشود ، به دنبال یک مدیریت سالم هستم. دنبال رسیدن به یک شرایط مدیریتی مطلوب هستم برای اجرای یک سری اهداف درست و سالم. من پارتی و پارتی بازی توی کَتَم نمی رود. صد میلیون هم قیمتم نیست. قیمت من صد میلیارد است. مگر نمیخواهند شرفم را بخرند؟ قیمتش اینقدر است. هر کسی یک قیمتی دارد. من قیمتم اینقدر است. من اگر به کسی پنجاه هزارتومان بدهکار باشم شب خوابم نمی برد ولی تا دلت بخواهد از من بردند.